هیچ وقت در باورم نبود که ناگهان که عشق تو چنان قلبمو بلرزونه

که زلزله هم همچین کاری نتونه انجام بده.ستاره ها رو میشمارم تا

مقیاسی واسه دوست داشتنت باشه، ولی بازم کم میارم.شنیده بودم که

عشق یه توقفه کوتاهه،میاد و میره ولی من با تمام  وجود میگم که میاد و

دیگه نمیره!!! اونی که میره عشق نیست هوسه که مثل یه گوله برف با

حرارت دستهای آدم آب میشه ودیگه اثری ازش نمیمونه .من به این باورم

که عشق هرگز نمیمیره .من با این عشق زندگی کردم ،نشستم ، خندیدم ،

گریه کردم ، وقتی تنها بودم ثانیه ها روشمردم، لحظه ها رو کشتم، دقایقام

جهنم شد و روزها با یاد تو، فقط با یاد تو سپری شدند ولی هرگز از عشقم

کم نشده اما چی بر من گذشته فقط فقط خدا میدونه وبس ...

آدم فقط یه بار عاشق میشه، بقیه اش رو فکر میکنه که عاشقه !

میدونی لحظه های با تو بودن برام بهشته و بعضی وقتها که از تو

دورم به خودم میگم منه جهنمی رو چه راهی به بهشت!

واسه همینه که آرزو میکنم ای کاش میشد لحظه ها رو پس گرفت!

ولی این آرزو آنقدر بزرگ و آنقدر دوره که هر چی دستامو دراز

میکنم نمیتونم بگیرمش اما احساسم، قلبم بهم میگه تو برمیگردی و

خودت لحظه های بهتری رو بهم هدیه میدی.

دلم میخواد تمام دلهای عاشق رو قرض بگیرم تا عاشق تو باشم حتی

اگه این عشق واسه همیشه خاکسترم کنه، گاهی سوختن

انقدرشیرینه که باورت نمیشه ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد