باختنت بی گناهترین گناهم بود،

یافتنت بهانه دلمو خواستنت نیازم

وباتو بودن آرزویم وتو را گم کردن،پیدایش سراب بود.

تو مانند پرستو آمدی و به دورترین دیار غربت رفتی.

بی تو ثانیه ها تکراری شده اند

و آیینه چیزی جز سراب را نشان نمی دهد

و شقایق غریبی می کند

و جاده در انتظار مسافر است

و هنوز دلم بی تو بهانه می گیرد

و من آروزوهایم را عاشقانه زمزمه می کنم

و منتظرت هستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد