باختنت بی گناهترین گناهم بود،
یافتنت بهانه دلمو خواستنت نیازم
وباتو بودن آرزویم وتو را گم کردن،پیدایش سراب بود.
تو مانند پرستو آمدی و به دورترین دیار غربت رفتی.
بی تو ثانیه ها تکراری شده اند
و آیینه چیزی جز سراب را نشان نمی دهد
و شقایق غریبی می کند
و جاده در انتظار مسافر است
و هنوز دلم بی تو بهانه می گیرد
و من آروزوهایم را عاشقانه زمزمه می کنم
و منتظرت هستم.