بی تو....

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم 

صید افتاده به خونم 

تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم 

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی 

بی من از شهر سفر کردی و رفتی 

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم 

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم 

تو ندیدی.... 

نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی 

چون در خانه ببستم 

دگر از پای نشستم 

گویی یا زلزله آمد 

گویی یا خانه فرو ریخت سر من 

بی تو من در همه شهر غریبم 

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی 

برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی 

تو همه بود و نبودی 

تو همه شعر و سرودی 

چه گریزی زبر من که ز کویت نگریزم 

گر بمیرم ز غم دل با تو هرگز نستیزم 

من و یک لحظه جدایی نتوانم 

نتوانم 

بی تو من زنده نمانم.

نظرات 2 + ارسال نظر
فرید یکشنبه 10 خرداد 1388 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام بر تو ای هموطن
ایا از پس مخارج زندگی خود بر نمیایید؟؟
ایا دنبال یک راه حل برای غلبه بر مشکلات مالی خود هستید؟
ما برای این مساله مشترک همه یک راه حل داریم.
درباره کمپانی پارمیس که بصورت قانونی در ایران ثبت شده چیزی شنیدی؟
میخواهی ماهی 5تا8 درصد سود بگیری؟
میخوای سرمایه هات توسط بانک تضمین بشن؟
میخواهی از درامد بازاریابی ماهانه10ها ملیونی استفاده کنی؟
و خیلی چیزای دیگه
از سایت ما دیدن کنید

فرزانه پنج‌شنبه 28 خرداد 1388 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام
دلم برات تنگ شده
همین
:)))

سلام عزیزیم
دل منم برات تنگ شده
خیاییییییییییییییییی دوست دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد