عاشقانه ها

ای شب از رویای تو رنگین شده 

سینه از عطر تو ام سنگین شده 

ای به روی چشم من گسترده خویش 

شادیم بخشیده از اندوه بیش  

همچو بارانی که شوید جسم خاک 

هستیم ز آلودگی ها کرده پاک 

ای تپش های تن سوزان من 

آتشی در سایه ی مژگان من 

ای ز گندمزارها سرشارتر 

ای ز زرین شاخه ها پربارتر 

ای در بگشوده بر خورشیدها 

در هجوم ظلمت تردیدها 

ای نفسهایت نسیم نیمه خواب 

شسته از من لرزه های اضطراب 

خفته در لبخند فرداهای من 

رفته تا اعماق دنیاهای من 

ای مرا با شور و شعر آمیخته 

اینهمه آتش به شعرم ریخته 

چون تب عشقم چنین افروختی 

لاجرم شعرم به آتش سوختی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد