نظرات 3 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 14 شهریور 1388 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام
خوبی؟
میدونم که خوبی مثل همیشه خندون
راستی گفتم خندون
دلم برای خنده هات یه ذره شده

ای بابا بی خیال گذشته آینده رو بچسب عزیزم
خیلی دوست دارم
بای

فرزانه یکشنبه 22 شهریور 1388 ساعت 03:51 ب.ظ

سلام
سلام
سلام
مثل اینکه دیر اومدم!
عذرهای فراواننننننننننننننننننننن
ولی دیر اومدن و نیومدن من دلیل نمیشه برای از یاد بردنت
یا دوست نداشتنت
اینو گفتم تا بدونی
دوست دارم
خیلی زیاد
این عکسی که گذاشتی خیلی خیلی قشنگه

تقدیم باعشق:

حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مر همره و همرام کرد


سارا سه‌شنبه 6 مهر 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://rokhsar.blogsky.com

سلام
عشق با حسرت دیدار او زیباست
وبلاگ زیبایی داری موفق باشی به منم سر بزنی خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد