کبوتر و آسمان

بگذار سر به سینه ی من،تا که بشنوی 

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را. 

شاید که پیش از این،نپسندی به کار عشق  

آزار این رمیده ی سر در کمند را. 

بگذار سر به سینه ی من،تا بگویمت: 

اندوه چیست،عشق کدام است،غم کجاست؟ 

بگذار تا بگویمت:این مرغ خسته جان،  

عمری است در هوای تو از آشیان جداست. 

دلتنگم آنچنان که:اگر بینمت به کام 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت 

شاید که جاودانه بمانی کنار من،  

ای نازنین،که هیچ وفا نیست با منت 

تو،آسمان آبی آرام و روشنی 

من،چون کبوتری که پرم در هوای تو 

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم! 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو  

بیمار خنده های تو ام،بیشتر بخند! 

خورشید آرزوی منی،گرم تر بتاب!

نظرات 2 + ارسال نظر
ساده چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 10:14 ب.ظ http://faghir21.blogfa.com/

سلام
اشعار زیبایی رو انتخاب کردی
آفرین..

علی پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 05:05 ب.ظ

salam
haletoon khoobe?
sheraye ghashngi gozashtin
khodetoonam sher migin?

سلام
ممنون از اینکه بهم سر زدی.
سعی میکنم از این به بعد اسم شاعر شعر رو هم بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد