به تو می نگرم ، به تو

در گذرگاه لحظه های عبث

تنها ایستاده ام

تنها ایستاده ام و خاموش

به تو می نگرم ، به تو

ای که از قلب من بزرگتری .

هیچ کس با من نیست

حتی قلبم که زمانی همسفرم بود ؛

من هستم و من .

تنها ایستاده ام

تنها ایستاده ام و مبهوت

می نگرم رد پای لحظه های با تو را .

هیچ چیز در من نیست :

نه گذشتهء لبریز از شوق

نه آیندهء سرشار از نامفهوم

و

اما حال ... چیزی نیست تا که بگویم هست .

تنها ایستاده ام

به تو می نگرم ، به تو

ای که در آفتاب غرورم آب شدی .

تنها ایستاده ام

هیچ چیز در من نیست

هیچ کس با من نیست

به تو می نگرم ، به تو

ای که از سایه ام بلندتری .

و اینک من !

از تو ، از اندوه تو تنهاترم

تقدیم به تو که از من هیچ ساختی...

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.ilia0.blogsky.com

درود بر احساسات قشنگت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد