کبوتر و آسمان

بگذار سر به سینه ی من،تا که بشنوی 

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را. 

شاید که پیش از این،نپسندی به کار عشق  

آزار این رمیده ی سر در کمند را. 

بگذار سر به سینه ی من،تا بگویمت: 

اندوه چیست،عشق کدام است،غم کجاست؟ 

بگذار تا بگویمت:این مرغ خسته جان،  

عمری است در هوای تو از آشیان جداست. 

دلتنگم آنچنان که:اگر بینمت به کام 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت 

شاید که جاودانه بمانی کنار من،  

ای نازنین،که هیچ وفا نیست با منت 

تو،آسمان آبی آرام و روشنی 

من،چون کبوتری که پرم در هوای تو 

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم! 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو  

بیمار خنده های تو ام،بیشتر بخند! 

خورشید آرزوی منی،گرم تر بتاب!

بیا دوباره پا به پام

بارون تنهایی 

 

بارون رو دوست دارم هنوز 

چون تو رو یادم میاره 

حس میکنم پیش منی 

وقتی که بارون میباره 

بارون رو دوست دارم هنوز 

بدون چتر و سر پناه 

وقتی که حرفای دلم جا میگیرن توی یه آه 

شونه به شونه می رفتیم 

من و تو

تو جشن بارون 

حالا تو نیستی و خیسه چشمای منو خیابون 

بارون رو دوست داشتی یه روز 

تو خلوت پیاده رو 

پرسه پاییزی ما 

مرداد داغ دست تو  

بارون رو دوست داشتی یه روز عزیز هم پرسه من 

بیا دوباره پا به پام 

تو کوچه ها قدم بزن...